
ماهی بیچاره آنقدر در آب پی آب می گشت، تا عاقبت به او گفتند: آب است که باعث زندگی توست.
گفت: کدام آب؟ودرکجا؟ بگویید تا برم پیدایش کنم.
این طرف و آن طرف رفت و عاقبت گفت که آب را پیدانکرده است!
وقتی که او را گرفتند و از آب بیرون انداختند، دمش را به زمین زد و گفت: حالا فهمیدم آب چیست!
***
داستان این ماهی در واقع داستان زندگی خود ماست...
تا چیزهایی که داریم رو از دست ندیم(از جمله زندگی که مهمترین دارایی ماست)، واقعا نمیدونیم اون ها چی هستن و به چه کار ما میان!
اما من تصمیم مهم و سرنوشت سازی گرفتم و اونم اینه که در حوض پر آب زندگی خودم ،اون ماهی ای نباشم که لحظه ی آخر پی به حقایق میبره و میفهمه حیاتش چی و وابسته به چی بوده.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .